جمله اي جالب با لغات حسابداري
به نام خدای حسابگر ، حسابساز، حسابرس و حسابدارِِِ
زمين و آسمان و هر آنچه که داریم از اوست. هم او که افتتاحيه و اختتاميه همه حسابها و کتابهاست.
ترازش هميشه موزون است و موجوديهايش هميشه در فزون.
مطالبات مشکوک الوصولی ندارد چه اينکه کسی از قدرت لايزال او نميتواند بگريزد
استهلاک انباشته محاسبه نميکند گويا که در حوزه حسابداری او چيزی بی ارزش نميشود.
به کسی ماليات نميدهد و از کسی به ناحق چيزی نميگيرد.
نه سهامی است و نه تضامنی.
هيچ شراکتی با کسی ندارد تک مالکی است و بی رقيب.
هيچ تلفيق و ادغام و ترکيبی در حوزه شخصيتش تعريف شدنی نيست.
حسابداری تورمی ندارد چه در نظرش ارزشها تغيير ناپذيرند.
حسابداريش آنقدر خالص است که دوره مالی در آن تعريف نا شدنی و واحد پولی در آن بی معناست.
شخصيتش حوزه محدودی ندارد و ازل و ابد را در بر ميگيرد.
تداومش يک فرضيه نيست يک فرض و حقيقتی محض است.
مديريتش حسابداری است و حسابداري اش مديريت که بر مدار عدالت است
و به مثقال و ذره هم ميرسد و چيزی در آن از قلم نمي افتد.
فضل و بخشش اوست که بر مدار اهميت مي چرخد و سرمايه بندگان اميدواری به اوست.
و همان است که رهايی بخش آنان از حساب و کتابش خواهد بود.
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
پول(شعر)
When I had money money ;o , I knew no joy till I went poor
For many false man as a friend, came knocking all day at my door
Then felt I like a child that holds, a trumpet that he must not blow
Because a man is dead:i dared , not speak to let this false world know
Much have I thought of life and seen, how poor men's heart are ever light
And now their wives do hum like bees, about their work from morn till night
So when I hear those poor men laugh , and see the rich ones coldy frown
Poor, think I need not go up , so much as rich man should come down
When I had money money ;o, my many friends proved all untrue
Out now I have no money, my friends are real though very few
دوستان عزیز تو قسمت نظرات ترجمه رو بنویسید .
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
شعر جالب
در حیرتم از خود که اینگونه
از وادی ارقام به اشعار شدهام
دلخون بدهکار، اسیر بستانکار بی علت و دلیل حسابدار شدهام
سالها خواندم تراز و سود و زیان حالا اسیر مالیات و انبارشدهام
خلاص این نشده به دام دیگریام آرسن لوپنی تمام عیار شدهام
از آب حوض بلدم تا شیر مرغ آشپز، مهندس، پرستار شدهام
به هزینه آب میدهم به سود، دارو ناجی دفاتر بیمار شدهام
برای مبادی دلخواه میپزم دفتر بفرمایید شام، سرآشپز بازار شدهام
تهاتر، طبقهبندی، حذف یا تعدیل قیچی، و چسب، و پرگار شدهام
اگر شرکتی هم به هوا بشود اولین است که بر دار شدهام
حالا فکر بد نکنید چرا مشغولم از ترس آخر تیر پرکار شدهام
تعطیلات تابستان همه در سفر و من عزادار نرفتن تور و گردش شدهام
برایتان عجیب نیست که چرا شاعر شعرهای بودار شدهام
قسم به پاچولی، و هندریکسن از رقص ارقام نابههنجار شدهام
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کني.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دست کم یکی در میانشان
بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوام اگر جوان كه هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد.
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است.
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب میفهمم سهم آینده من بیکاریست
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند
که من ایجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،